نوشته شده در تاریخ 85/1/19 ساعت 8:53 ع توسط کبوتر حرم
1- زنی قدیس در حالی که عصایی به دست داشت از جاده ای می گذشت . از او پرسیدند :
" به کجا می روی ؟ " پاسخ داد " به خدا " ... پرسیدند : " از کجا می آیی ؟ " پاسخ داد :
" از خدا " ... !
اگر به یاد داشته باشیم که از خدا آمده ایم و به « او» بازمی گردیم و سفر عمر ما لحظه ای در
ابدیت است آنگاه از هیچ اتفاقی اندوهگین نمی شویم ، پیوسته در شادی به سر می بریم و در
زندگی پیروز خواهیم بود .
2- هیچگاه هدف را فراموش نکن ! هدف خداست و خدا عشق است ، حقیقت است. به همه عشق بورز ، به گناهکار و قدیس ، به دوست و دشمن . در مواجهه با سختی ها و وسوسه ها حقیقت را دنبال کن ،
حتی اگر ترا به هلاکت رهنمون کند ، حتی اگر ترا در آتش بیفکند .
3- بگذار زندگی ات در ایمان ریشه گیرد . ایمانی که می گوید . " خداوند عالم است و بهتر از هر کس می داند ، من هیچ نمی دانم ، خدا مهربان است ، اعمالش همه سر به سر رحمت است . "
4- غنی ترین موهبتی که می توانیم به خدا تقدیم کنیم موهبت اشک است ، اشکهای عشق و اشتیاق و آرزومندی به خدا . دریغا ! که برای چیزهای زوال پذیر، برای سایه ها اشک می ریزیم ،
پس چه هنگام می آموزیم برای خدا که یگانه واقعیت زندگی است اشک بریزیم ؟
5- ماهی بی آب نمی تواند زنده باشد . خدایا ! من هم بدون « تو» نمی توانم زنده باشم .
« تو» مرا پدری ازلی هستی و همراه من در راه زندگی . « تو» برادر من هستی . بار مرا در همه
اعصار بر دوش کشیده ای . « تو» هیچگاه مرا ترک نخواهی کرد و من تا ابد از آن « تو» هستم .
گفتار از : جی . پی . وسوانی .