انا عبدک الضعیف الذلیل الحقیر المسکین المستکین ... سلام؛ *مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک *** چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم* ای خوش آن روز که پرواز کنم تا در دوست*** به هوای سر کویش پرو بالی بزنم* ...اطلاعات بیشتر درباره من: http://www.cloob.com/browse.php?id=661689
بازدید امروز : 71
بازدید دیروز : 28
کل بازدید : 1248811
کل یادداشتها ها : 136
یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیشکی نبود ..در زمان های خیلی قدیم پادشاهی پادشاهی می کرد . این بنده خدا یک روز صبح از خواب بلند شد دستور داد تا همه شاعران ، نویسندگان ، وزیران ، عالمان و....به خدمت او بیاییند. پس به آنها دستور داد که دور هم جمع بشوند و با فکر و مشورت خودتان جمله ای بنویسند بر روی انگشتر من که من هر وقت ناراحت هستم نگاه به جمله کنم خوشحال بشوم ! و هر وقت خوشحال هستم نگاه به جمله بکنم ناراحت بشوم ! چند روزی که گذشت جمله آماده شد وآن را روی انگشتر نوشتند ؟!وآن مله این بود (و این نیز بگذرد...).خودتون مثل آخر فیلم ها نتیجه اخلاقی بگیرید .
آره دوستای گل خودم زندگی هر چه باشه ، چه خوب باشه چه بد باشه می گذره و در آخر فقط اعمال ما برامون باقی میمونه
راستی اگه افتخار میدید ، شما هم نظری بدید
دوستتان دارم
یا علی مدد
خدا نگهدار