انا عبدک الضعیف الذلیل الحقیر المسکین المستکین ... سلام؛ *مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک *** چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم* ای خوش آن روز که پرواز کنم تا در دوست*** به هوای سر کویش پرو بالی بزنم* ...اطلاعات بیشتر درباره من: http://www.cloob.com/browse.php?id=661689
بازدید امروز : 19
بازدید دیروز : 134
کل بازدید : 1248680
کل یادداشتها ها : 136
پـــروا نـکـــرد لحظـــه ای از التهابها / ره گـم نکـــرد در گــذر از پـــیـــچ و تـــــابها
فـــهمـیـده وار دل به هیاهـوی نیل زد / دلـــــخـوش نشـد به وعـدهی آبِ ســرابها
وقتی شنید نغمهی «احلی من العسل» / راضـی نشد به مستی دیگر شــــرابها
راه «جهاد»، خـــط پـــدر، راه عشق بـود / راه حـسیـــن (ع) و راه تـــمـــام ثـــوابها
جانـــــم فـــدای نــــام شـــریـــف پیمبــــرم / عشق نبی ست پایــهی این انقلابها
«تبت یدا» نوشت به سرخی خون «جهاد» / دشمن بترس از تب این سان خطابها
جرقه هایی که مصطفی را روشن کرد ...
1- ارتباط خاص با خدا
2- احترام به پدر و مادر
3- ولایت مدار بودن
4- جهادگونه برای مملکت اسلامی کار کردن
5- تسلط در حوزه تخصص
توصیه های امام خامنه ای به دانشجویان در رمضان 1391
1- نیروی جوانی خود را کشف کنید.
2- با قرآن و نوشته های شهید مطهری و دیگر فضلا، معرفت دینیتان را بالا ببرید.
3- شرح صدر سیاسی داشته باشید.
4- کانون های تصمیم و اقدام تشکیل دهید.
5- با اقشار مختلف جامعه در ارتباط باشید.
6- نظرات خود را به دستگاه ها ارائه دهید و موضع گیری کنید.
7- از قول بدون عمل بپرهیزید.
8- به دنبال قله های علمی باشید.
9- نسبت به اوضاع کشور نقد مستمر و منصفانه داشته باشید.
10- مراقب نگاه های سوسیالیستی و مارکسیستی باشید.
11- آینده اقتصاد مقاوتی را تبیین کنید.
12- جریان دانشجویی موضع انتقادی خودش را حفظ کند.
13- به اوضاع کشور نگاه مستفسرانه داشته باشید.
14- با تشکل های دانشجویی جهان اسلام در ارتباط باشید.
15- امید را در خود زنده نگه دارید.
16- محیط دانشگاه باید پاکیزه و معنوی باشد.
17- در تصمیمات مصلحت ها را در نظر بگیرید.
18- آرمانگرایی را با پرخاشگری اشتباه نگیرید.
19- آرمانگرایی را در دانشگاه زنده نگه دارید.
20- در مسائل اجتماعی موضع گیری کنید.
21- سقف معرفت خود را سایت ها و روزنامه ها قرار ندهید.
موفقیت نتیجه این سه عبارت است:!
1- تجربه از دیروز 2- استفاده از امروز 3- امید به فردا
و ما با سه عبارت دیگر زندگی را تباه می کنیم:
1- حسرت دیرور 2- اتلاف امروز 3- ترس از فردا
در حالی که خداوند گذشته را عفو* امروز را مدد* و فردا را کفایت می کند...
شیعه یعنی تاب وتب نجوای شب
شیعه یعنی معنی اوج ادب
شیعه یعنی انتخابی پایدار
شیعه یعنی خط و مشی ماندگار
شیعه یعنی راه سبز بندگی
شیعه یعنی مکتب سازندگی
شیعه یعنی ناطقی صادق شوی
شیعه یعنی زیرکی لایق شوی
شیعه یعنی همتی شور آفرین
شیعه یعنی عاملی بر شرع ودین
شیعه یعنی مکتب آزادگی
شیعه یعنی یک جهان افتادگی
شیعه یعنی داتش آموزی کنی
شیعه یعنی علم آموزی کنی
شیعه یعنی وصف مردان خدا
شیعه یعنی با صفای با صفا
شیعه یعنی شور وحال انتظار
شیعه یعنی فهم حال روزگار
شیعه یعنی صحبت بی واهمه
شیعه یعنی حرف حق در همهمه
شیعه یعنی خار چشمان عدو
شیعه یعنی غیر حق هرگز مگو
شیعه یعنی غرق در حب ولی
شیعه یعنی ذوب در عشق علی
... اگر خودتان را متحول کردید، کشورتان را هم می توانید نجات دهید، اگر به همان حال باشید و اسمتان را عوض کردید، با اسم نمی تواند یک کشوری اداره بشود، با لفظ، با لفظ جمهوری اسلامی، با رأی به جمهوری اسلامی نمی تواند یک مملکتی اسلامی بشود....
روح الله موسوی خمینی(ره)
صحیفه نور ج8 ص25
مشق شب های کبوتر ... www.mashgheshabe14.blogfa.com
موفق و پیروز باشید
کارگران مشغول ساختن ساختمانی بودند...
ره گذری پرسید: چه می سازید؟
گفتند: نمی دانیم.
گفت: نمی خواهید فکر کنید ببینید چه می خواهید بسازید؟
گفتند: وقت نداریم باید هرچه سریعتر تمامش کنیم!
دوست من... می دونی چی داری می سازی؟
1- خلاصه جلسه با حجت الاسلام پناهیان
بصیرت پیدا کنید: 1) تاریخ اسلام رو ریز به ریز مرور کنیم 2) دشمن شناسی رو در همه ابعاد بالا ببرید 3)ولایت رو کامل از نگاه های مختلف بشناسید 4) اندیشه های حضرت امام خمینی (ره) مخصوصا قسمت های آخر روش کار کنید ( این تکه آخر رو سردار قاسمی هم گفته بود)
2- رنجنامه سید احمد آقای خمینی (رحمت الله علیه)؛ نامه ایشون هست به آقای منتظری. من که خیلی نکته ازش برداشت کردم حتما بخونیدش..
لینک قسمت اول
لینک قسمت دوم
1- باید خود را قوی سازیم و مربی شویم...
2- مربی کسی است که که مقدمات تصمیم را فراهم می کند و زمینه را می چیند تا طرف، خود تصمیم بگیرد و بیابد...
گویند پادشاهی بازی داشت و به آن سخت علاقمند بود و گفته بود اگر کسی خبر مرگش را به من بدهد خود به مرگش می رسد...
از قضا باز افتاد و مرد و همه از ترس سر به گریبان که چه کنیم و چه بگوییم که این مرگ، مرگی برای ما سبز نکند . رندی از اطرافیان عهده دار شد که در برابر جایزه ای هنگفت این کار را به عهده بگیرد و خبر مرگ را به شاه برساند.
یک روز گفت و گو از بازهای شکاری به میان آورد و شاه از باز خود گفت. رند زمزمه کرد؛ اما غذا نمی خورد. شاه پرسید چرا؟ واو ادامه داد که آب هم نمی خورد. شاه برپا نشست که آخر چرا؟ و او به آرامی گفت حتی پرواز هم نمی کند. شاه گفت لابد مرده است. رند با شتاب گفت: قربان من نگفتم خودتان فرمودید...
مربی کسی است که چیزی نمی گویداما چیزهایی میگوید که چنین برداشتی را آسان می کند و هدف را بدست می دهد و هدف را بدست می دهد و آنگاه این هدف را با هدف های دیگر مقایسه می کند تا طرف خود رجحاان آن را بیابد و آگاهانه انتخاب کند و به سویش بشتابد.
مقدمه کتاب استاد و درس صرف و نحو (ع.ص) ص21