سلام، بعضی وقت ها سخت می مانم... می مانم که چه حسی داشته باشم....

وقتی اس ام اس مرگ آقای منتظری بدستم رسید... یه لحظه میخ کوب شدم!

مانده بودم خوشحال باشم یا ناراحت... نه؛ من به خاطر مرگ مسلمانی که یکی از محققین بزرگ حوزه های علمیه بوده هیچ وقت خوشحال نمی شم... ولی برای مرگ یه ضدانقلاب چطور؟

آقای خاتمی ای که اینگونه دوباره پیام داده ای و همه عمر آقای منتظری رو در خدمت به اسلام دونستی! آیا عمل کرد ایشون رو کمی قبل و بعد فوت حضرت امام (ره) اسلامی می دونی؟

آیا مرگ فقط برای منتظری بود؟

چرا به خودمان نمی آییم!؟

الان آقای منتظری چه حسی داره؟ فردا می خوان اونو تشییع کنن و داخل قبر بگذارن و آروم آروم سنگ های لحد رو بچینن و آروم آروم فضای قبر تاریک و تاریک تر میشه... و دیگر ظلمت مطلق زیر خروار ها خاک...

حالا اونه و عمل هاش!

چرا خاتمی ؟ چرا موسوی و کروبی ؟  آهــــــــــــــــــــــــــــــــــای کبوتر حرم... معلومه کجایی؟ چرا نمی ترسی از خیانت روزگار و سرنوشت؟ قبلا که مثال طلحه و زبیر و ابوبکر و عمر رو برات می گفتن شاید می گفتی مال اون زمونا بوده ولی حالا چی؟

توی همین دوره و زمونه یکم قبل تر... پسر یکی از بزرگان حوزه علمیه به دست منافقان شهید میشه... چندی بعد پدر این شهید سخنگو و داعیه دار منافقین میشه!

همین چند روز قبل یکی بوده که نائب امام خمینی (ره) در مملکت اسلامی بوده... چند روز بعد  خود امام اونو عزل می کنن و بعد پرگشودن امام (ره) نائب رهبری جمهوری اسلامی به منافق و ضد جمهوری اسلامی تبدیل میشه!

می ترسم و از ساختن باغ هایی که با یک کبریت کوچک به خاکستر تبدیل میشه...

خیلی میترسم... می ترسم ... می ترسم... می ترسم از عاقبت به خیر نشدن! ... می ترسم از اینکه عاقبتم ....

یا رحیم تو خود رحم کن....

پ.ن: نامه حضرت امام خمینی(ره) به آقای منتظری

و باز محرم آمد ...

پارسال کمترین مجلس های عزاداری رو رفتم...

ولی بیشتر از هرسال حسینی شدم...

چون کتاب خوندم...

حسین(ع) شیعه می خواهد نه عزادار و گریه کنی که هیچ نداند حسین(ع)‏ که بود و هدفش چه بود...!؟

سایت ادیان راه اندازی شد

http://www.adyan.net/

اینم مشق شبم

http://www.mashgheshabe14.blogfa.com/

1- و اینجا همان جاست که زائران دانشجو بر سر درس اساتید آسمانی خود لبیک گویان آمده اند...

آری... لبیک لبیک اللهم لبیک

اینجا همان جاییست که لاله های آسمانی بیاد هل من ناصرٍ ینصرنی مولای خویش پر گشوده اند و با پرپر شدن خویش به ما گفتند که برادر خواهر ما مسئولیم، امروز علی زمانه غریب و تنهاست و دوای درد و غربتش 313 آشنا...

2- راوی می گفت: اول با اتو پوست کف پاشو سوزوندن و بعد از اونم پاشو گذاشتن توی اسید می فهمی اسیر شدن و شهید شدن یعنی چی؟ آری،عاشقی خون می خواهد...

3- و تا اسمائیل (عشقت حبیبت پاره تنت) را قربانی نکنی... به کمال نخواهی رسید.

پ.ن:

1- عرفه هویزه و شلمچه بودیم... خ خ خ خ خ خ خیلی حال داد.

2- شهدا خ خ خ خ خ خ خیلی شرمنده ام.

3- بچه ها علی زمانه تنهاست...

4- ایام عیده و من دلم گرفته ... از خودم ... از شیعه بودنم ... از انتظارم ... از رفتارم ... از درسم ... از کارم ... از نیتم ... از ...

1. یک انسان دارای آرمان، یک دنیاست. برای خودش دنیایی است حاکم بر دنیای بیرون.توانا باشید! احساس توانایی کنیم! باز به این سازندگی ها توصیه می کنم، به شرط اینکه بفهمید و اهمیت بدهید.

گوشه ای از کتاب سه گونه اسلام از شهید والا مقام بهشتی

موجیم که آسودگی ما عدم ماست ... در راه عقیده با مال و جان و فکر و وقت و نیرو و خانواده و غیره و غیره می جنگیم تالحظه دیدار ... و ثابت خواهیم کرد که ماااااااااااااااااااااااااااااااااا هستیم و با پیروی از ولایت به جهانیان می فهمانیم که ماااااااااااااااااااااااااااااااااا می توانیم    (به شرطی که باور داشته باشم)

آری ای برادر...

آری ای خواهر ...

از همین امروز شروع کن و باور داشته باش که می توانیم

2. این لحظه از آن توست... تا آنگونه که می خواهی معمارش باشی

3. روز اول به خدا گفته بودم دست توه ... صبر میدم تا که بفهمند که همش دست توه

به روایت دیگه : دل به جمال مطلق داده ایم ... هرچه بادا باد!

4. مشق شب هام رو اینجا می نویسم...

عاشقان عیدتان مبارک

مولای من؛ شرمسارم که بگویم محب و شیعه شمایم؟

آخر به کدامین عملی که انجام داده ام، دل خوش کنم؟

به کوی رضا جان صفا می پذیرد*** دل اینجا فروغ خدا می پذیرد

تو ای بینوا رو به سوی رضا کن *** که این پادشه خوش گدا می پذیرد

به پابوس او رو که زوّار خود را *** سر خوان و جود و عطا می پذیرد

بود رحمتش بیکران مثل دریا *** هم آلوده، هم پارسا می پذیرد

بود عام، دلجویی بی دریغش *** که هم غیر و هم آشنا می پذیرد

اگر دردمندی بیا بر در او *** که هر درد اینجا دوا می پذیرد

امید دل من به من کن نگاهی *** که دل از نگاهت صفا می پذیرد

بخواه از خدا تا ببخشد گناهم *** که تو هرچه خواهی خدا می پذیرد

در آتش بسوزان «شفق» هر هوا را

که جانان دل بی هوا می پذیرد

"جنبش سبز علوی " اعلام موجودیت کرد

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8808100183

سلام

مگه جامعه بعد از رحلت پیامبر (ص) دست مسملمونا نبود؟؟

پس چرا به حضرت زهرا(س) که این همه پیغمبر(ص) در مورد ایشون توصیه کردن اینجوری ستم می‏‏شه؟

حواسمون هست تاریخ اسلام و انقلاب چقدر با هم الفت دارن؟

بعد امام (ره) هم خیلی ها دم از خط امام زدن ولی آیا اسلام آمریکایی اونا همون راه امامه؟

بچه ها هنوزم که هنوزه علی زمانه تنهاست ....

خدا کنه با سیاه نمایی دوباره خط مردم رو کج نکنن که خدایی نخواسته خط کش بشکنه....

ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم ....

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پینوشت: یه جورایی متنفرم از همه اونایی که فقط بلدن مصیبت حضرت زهرا(س) رو یا بخونن(مداح) یا گوش بدن و .... ولی هیچی از معرفت نسبت به ایشون و شناخت ایشون دم نمی زنن ...

کجای اسلام اومده که شبانه روز، وقت و بی وقت هنگام هر کاری و بدون هیچ توجهی باید مداحی و عزا و مرثیه ائمه اطهار(سلام الله علیه) پخش بشه؟

ما کی می‏خوایم اسلام واقعی رو بفهمیم؟

سال تحویل جاتون خالی حسینیه حاج همت توی دوکوهه بودیم – همون جایی که می گن سکوی پرواز پرستوهای عاشق بوده... _ دم دمای سال تحویل که داشت می شد....

تیک تیک تیک و بازم تیک تیک ... و صدای اذان مرحوم مؤذن زاده اردبیلی ... هرکاری می خواستم بکنم که سال تحویل نشه تا کمی بیشتر با خدا تو سال 87 مثلا راز و نیاز کنم و عذر خواهی کنم که خدایا شرمنده هستم.... ثانیه ها امانم ندادن و .... سال تحویل شد... قدم نو رسیده مبارک ؛ نمی دونستم که باید خوشحال باشم یا ناراحت ؟! بالاخره یک سال از عمر گذشته بود و یک سال به مرگ نزدیک تر شده بودم ... لحظه سال تحویل یادم به لحظه دم مرگ افتاد... موقعی که جناب عزرائیل تشریف میارن ... هر کاری می خوای بکنی بکن، هر چی می خوای التماس کن که بابا فقط یه لحظه ... بگذار حداقل یه العفو بگم یا دو تا صلوات بفرستم و کفه ترازو رو سنگین کنم ... اما زهی خیال باطل ... می گن بخور به به بریم ده ده ، که دیگه وقت تموم شده و بقیش تویی و اعمالت ...

تا فرصت هست کاری باید کرد....

سال 87 ...  دیدار به قیامت  ....

خدا رحمتمون کنه!!!

ما می‏توانیم (قسمت اول)

دهه فجر و 22بهمن نمونه این عزم ماست، ما اعتقاد داریم که می توانیم، وقتی که طلبه ای ساده و بدون هیچ امکانات دنیوی در شرایطی که او و فرزندش را حتی در حوزه علمیه نجس می خواندند، می آید و انقلابی را به وجود می آورد که چند دهه بعد از پرواز ملکوتی او هنوز پابرجاست و نه تنها خود پابرجاست، بلکه جهانی تحت تأثیر او و اراده او و الگوپذیر اوست و این نشان می دهد که ما می توانیم....

فقط مهم این است که ایمان بیاوریم و باور کنیم که می توانیم و مهم تر از آن از خدا مسئلت کنیم و بخواهیم که یاریمان کند. به فرموده رهبر عزیزمون سال سال نوآوری و شکوفایی است و چه چیز بهتر از این باور ... و اطمینان داشته باشیم که خدا استعدادهای نهفته ای را در درون هرکدام از ما قرار داده است، و چه بهتر که هر کس هرچه می خواهد باشد، بهترین آن باشد، من اگر دانشجو هستم، بهترین دانشجو باشد؛ اگر کارمند هستم، بهترین باشم، واگر هرچه هستم، سعی کنم که بهترین مخلوق باشم و به این هم اعتقاد داشته باشیم، که اگر تصمیم به تلاش در راه بهتر شدن گرفتیم، دیگر لحظه به لحظه ما و هر کار ما عبادت است.

و حال ... انقلاب اسلامی ایران به خواست خدا و مردم و رهبری حضرت روح الله به پیروزی رسید و آثار آن را امروز در جهان می بینیم؛ از حزب الله لبنان و حماس و مقاومت اسلامی گرفته تا رئیس جمهور کشوری لائیک مانند ترکیه، که با الگو پذیری از انقلاب اسلامی و گفتارهای امام (ره) امروز در جلوی وحشی صفتان اسرائیلی قد الم کنند و این گونه برخورد می کنند؛ ما به جهانیان نشان دادیم که آمریکا و استکبار هیچ غلطی نمی تواند بکند و ان شا الله روز به روز تفکر امام (ره) و جمهوری اسلامی که همان شیعه اثنا عشری است در جهان رو به رشد است و در اینده ای نه چندان دور فراگیر خواهد شد

و اما حال...

با توجه به عزت های ما دشمن نیز بیکار ننشسته و دست روی دست نگذاشته که ما به تحقق کامل این اهداف دستیابیم ...   ادامه دارد

قسمتی از بیانات رهبری در مورد حوادث اخیر غزه

همه‌ی مجاهدان فلسطین و همه‌ی مؤمنان دنیای اسلام به هر نحو ممکن موظف به دفاع از زنان و کودکان و مردم بی‌دفاع غزه‌اند و هر کس در این دفاع‌ مشروع و مقدس کشته شود شهید است و امید آن خواهد داشت که در صف شهدای بدر و اُحد در محضر رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ محشور شود.

جاذبه ی خاک به ماندن می خواند و آن عهد باطنی به رفتن، عقل به ماندن می خواند و عشق به رفتن، و این هر دو را خداوند آفریده است تا وجود انسان در آوارگی و حیرت میان عشق و عقل معنا شود

شهید مرتضی آوینی

شهید محمد مهدوی

 دل نوشته یکی از دوستان دانشگاهی

سراغ پسر یکی از شهدا روو گرفتم ...

یکی از شاگرد اول های دانشگاه بود...

درسش رو ول کرده بود؛...